شکنجه‌های که حمزه الفت از سوی ط.ا.بان متحمل شدند

حمزه، یکی از عضوهای فعال «شورای رهبری جنبش روشنایی در بلخ» بود. هم‌چنان در راه‌اندازی هر تظاهرات‌ها، در بلخ و کابل نقشی کلیدی داشت. حمزه در راه‌اندازی تظاهرات ۱۲نوامبر ۲۰۱۸ در بلخ، که تظاهرات بی‌پیشنه‌ای در بلخ بود، نقش بزرگ و کلیدی را داشت.

این تظاهرات، در رابطه به دادخواهی کُشتار و قتل‌عام هزاره‌ها توسط طالبان در ولایت‌های ارزگان و غزنی راه‌اندازی شده بود. من نیز آن‌جا در کنارش بودم.با آمدن طالبان، وضعیت حقوق‌بشر در افغانستان وخیم شد. نزدیک به دو سال پیش در ۲۰ دلو ۱۴۰۱ حمزه به‌خاطرِ فعالیت‌های مدنی‌اش و مبارزه برای حقوق طبیعی هم‌نوعان‌اش، توسط استخبارات طالبان بازداشت شده بود.

طالبان زمانِ که حمزه را بازداشت کردند، شش‌هفت‌نفره او را در کوچه، روی‌سرک و خیابان به‌گونه‌ای غیرِانسانی لت‌وکوب کردند و وی را مانندِ توپِ فوتبال با لگد می‌زدند.

ریاست چهلِ استخبارات طالبان در کابل، پس از چهل‌روز شکنجه‌های روحی و جسمی حمزه به شدت‌ترین شیوه‌های غیرِانسانی، از محکمه‌ی نظامی‌ خودخوانده‌ای‌شان خواستند که برای حمزه حبس تعیین کنند. محکمه‌ی خودخوانده‌ای نظامی طالبان، به‌جرم مبارزه برای عدالت، برای او یک‌ونیم‌سال حبس تعیین کردند. طالبان برای حمزه پس از تعیین‌کردن یک‌ونیم‌سال حبس، او را به زندان پل‌چرخی کابل انتقال دادند.

طالبان الفت را در زندان پُل‌چرخی کابل نیز شکنجه‌های روحی و جسمی غیرِانسانی زیادی کردند. (ما/خانواده‌ی) الفت، زمانِ که او زندانی شد، از هر نهادِ حقوقی و بین‌المللی کمک خواستیم؛ اما کسی به‌دادمان نرسیدند. حمزه، از یک‌ونیم‌سال زندانی‌بودن‌اش در زندان طالبان، روایت‌های وحشت‌ناک داشت.

الفت می‌گفت: «طالبان دندان‌هایم را کشیدند و با شوک‌الکتریکی به‌ من شوک‌برقی می‌دادند. الفت هم‌چنان می‌افزود که طالبان وی را از مثانه‌اش آویزان می‌کرده و مارها و خزنده‌های وحشت‌ناک را در سلول‌اش می‌انداختند.الفت به‌خاطرِ شکنجه‌های بیش‌از اندازه‌ای طالبان، شب‌ها در خواب‌اش می‌ترسید و داد و بی‌داد می‌کرد. روح و جسم‌اش پُر از اثرها و نشانه‌های شکنجه‌‌های طالبان بود. طالبان در ریاست‌ چهل استخبارات و در زندان پُل‌چرخی کابل، هیچ‌گونه شکنجه را از او و هم‌سلولی‌هایش دریغ نکردند. حمزه، پس از یک‌ونیم‌سال حبس به‌خاطرِ مبارزه عدم‌خشونت برای عدالت، از زندان آزاد و به‌ خانه‌‌اش در دایکندی آمد. او از فضای خفقان‌آورِ که طالبان به‌وجود آورده بود، رنج‌های غیرِقابل‌گفتن را می‌کشید. با آن‌هم الفت فکر می‌کرد، با همین یک‌ونیم‌سال حبسِ که به‌خاطرِ مبارزه برای عدالت کشیده، شاید طالبان دیگر به‌ او کاری نداشته باشد.لیکن، متأسفانه این‌گونه نبود. طالبان باز هم او را تحتِ‌تعقیب گرفته بود و قصدِ بازداشت و کُشتن‌اش را داشت. حمزه پس از آزادشدن از زندان پل‌چرخی در ۴ اسدِ ۱۴۰۳ مدتی را در خانه‌‌‌ی پدر و مادر در دایکندی و مدتی را در اتاق‌های مجردی در کابل گذراند. پس از دیدنِ مادرش در دایکندی، مجبور به‌ترک کشور شد. ایران رفت و آن‌جا به‌مدتِ دو یا ۲ونیم‌ماه کارگری کرد. حمزه، تنها نان‌آورِ خانواده‌ی ۹نفره‌ای‌مان بود. پس از دو یا ۲ونیم‌ماه کارگری در ایران، پس به افغانستان آمد. می‌خواست به‌سمتِ خانه‌‌ در دایکندی بیاید و خانواده‌ را ببیند.حمزه در ۲۵ جدی ۱۴٠۳ زمانِ که از بامیان حرکت کرد، برای‌مان گفت: «خانه می‌آیم.» گفتیم: «درست است، بیا و هر جا رسیدی، زنگ بزن.» چندین بار برایش زنگ زدیم و شماره‌هایش روشن نبودند. پس از گذشت یک ‌شبانه‌روز، چاشت‌هنگام زنگ زد که به نیلی رسیده است. گفت: «شاید شب به ولسوالی خدیر برسم.» و از من خواست که وقتی به ولسوالی خدیر آمد، با موتورسایکل دنبالش بروم. گفتم، راه‌ها همه‌جا مسدودند؛ حتا پیاده‌روی تقریباً ناممکن است.

گفت: «مشکل نیست، شب در هوتل می‌مانم، فردا پیاده می‌آیم و شما هم دنبالم بیایید.» گفتم: «درست است.»نمی‌دانم چرا و چه کسی، حتماً نفوذی‌ای از آمدن حمزه به استخبارات ولسوالی خدیر گزارش داده بود.

حمزه در ۲۷جدی ۱۴۰۳ ساعتِ نُه شب در ولسوالی خدیر از موتر پیاده می‌شود و به هوتلی می‌رود. چند دقیقه‌ای نمی‌گذرد که دو تن از جنگ‌جویانِ استخبارات ط..بان در هوتل می‌آید و با صدایی بلند می‌گوید: «حمزه الفت کیست؟»حمزه از جایش برمی‌خیزد و می‌گوید: «من حمزه‌ام.» جنگ‌جوی استخبارات ط..بان تذکرۀ (کارت هویت) حمزه را می‌خواهند. حمزه تذکره‌اش را به آن‌ها می‌دهد و افراد استخبارات ط..بان از کارت ‌‌هویتش عکس می‌گیرد. هم‌چنین، از او می‌خواهد که جایی نرود.پدرم پیر و بیمار است، با آن‌هم با توان کمی که دارد، مجبور است دست‌کم بیست درصد خرج ‌و مخارج خانواده و خرج تحصیل یکی از برادرانم را بدهد. او در ولایت سمنگان، واقع در دره‌صوف این ولایت، در معدن زغال ‌سنگ کار می‌کند. حمزه خرج و مخارجِ خانواده و برادران دیگرم را تأمین می‌کرد.

داستانِ شکنجه حمزه الفت در زندان؛ «طالبان دندان‌های الفت را کشیدند و از مثانه‌اش آویزان می‌کردند»حمزه الفت، فعال اجتماعی و زندانی سابق طالبان، پس از آزادی از زندان طالبان در مسیر دایکندی در پی شلیک جنگ‌جویانِ طالبان زخمی شد و به دلیل خون‌ریزی جان باخت.روایت برادر حمزه الفت از زندگی، فعالیت‌های مدنی تا زندان‌ِشدن و جان‌باختن برادرش.حمزه الفت در سال (۱۳۷۱) در دایکندی متولد شده بود. مکتب را در ولسوالی خدیر، لیسه سردره‌خودی وطمه، این ولایت به پایان رساند. حمزه، رشته‌ای حقوق و علوم سیاسی را دانش‌گاه خصوصی رهنورد در مزار شریف خوانده بود. به فلسفه علاقه‌ی خاص داشت. زیاد می‌خواند و زیاد می‌نوشت. دغدغه‌اش مفید واقع‌شدن به جامعه بود. او در ۱۷سالگی به فعالیت‌های مدنی و حقوق‌بشری آغاز کرد.

در راه‌اندازی جنبش تبسم نیز نقش داشت. در ۶ میزانِ ۱۳۹۶ با حصه‌ای از دوستانش شورای عالی جنبش روشنایی را در بلخ بنیان‌گذاری کرد. مرا نیز اولین‌بار آن‌جا با خودش برده بود. آن وقت، من صنف ۱۱مکتب بودم. از آن وقت به‌بعد، من نیز در کنارش برای تحقیق عدالت به میدان مبارزه‌های مدنی آمدم.

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *